مهملی، بی حرکتی سایر معانی: مهملی، بیحرکتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رکود، بیهودگی، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، بی کاری سایر معانی: ناکنشوری، عدم فعالیت، کاهلی، ناکنایی، بدون فعالیت، سستی، سکون، فعال، در حال کار، در حال عمل
بیدست وپایی، بی تدبیری