روانکاوی سنتی [روانشناسی] درمان روانکاوانهای که بیهیچ جرحوتعدیلی به راهکارهای بنیادین زیگموند فروید پایبند است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
با عقیده از روی رشد، راشدوار، بشیوه کلیسای خاور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتدکسی، فریوری، راست دینی سایر معانی: پذیرفتگی، ارتاخشی، ارتاکیشی، درست آیینی
مقبول، پذیرفته سایر معانی: مورد توافق، مرسوم و معمول
خلاف قاعده، سقم سایر معانی: چیز غیرعادی یا خلاف قاعده، چیز ناهنجار، ناهمسانی، نابهنجاری، خلاف قاعده بودن، سامان گریزی، ناهنجاری، انحراف از صفات اصلی (گیاه یا جانور)، غیر متعارف، بی ترتیب [عل ...
متابعت، انطباق، مطابقت، پیروی، هم نوایی، پیروی از رسوم یا عقاید سایر معانی: همسانی، همدیسی، همسازی، توافق، تطابق، مشابهت، همرنگی (با جماعت)، دنباله روی [عمران و معماری] هماهنگی - همشیبی [مهن ...
ساده، عادی، مرسوم، معمول، عادتی سایر معانی: (وابسته به عادت و خو) عادتی، (وابسته به رسم و سنت) سنتی، راستاد، روا، (حقوق) عرفی [حقوق] عرفی، رایج، سنتی، مرسوم
عابد، مذهبی، دین دار سایر معانی: (بسیار مذهبی) پارسا، زاهد، متدین، مومن، متعصب، (رعایت کننده ی حرمت مقدسات) پرخضوع و خشوع، از ته دل، صمیمانه، قلبی، صادق، صمیمی، اهل اخلاص، صدیق، بی شیله پیله ...
مخالفت، عدم توافق، اختلاف رای، عدم تشابه سایر معانی: اختلاف عقیده، دگراندیشی، خلاف اندیشی، عدم توافق (عقیدتی)
مرتد، مخالف، مخالف، نا موافق سایر معانی: (کسی که با اکثریت اختلاف عقیده دارد) دگراندیش، خلاف اندیش، ناجور، ناهم ساز، مخالف عقیده عموم، معاند
درست، قانونی، مشروع، برحق، حلال زاده، مشروع کردن سایر معانی: دادیکی، پذیرفتنی، معقول، منطقی، به حق، محق، (پادشاه و غیره) وارث قانونی، روا، توجیه پذیر، توجیه کردنی، موجه، به جا، طبق مقررات و ...
وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل سایر معانی: وابسته به علوم انسانی، گشاده دست، سخاوتمند، دست و دل باز، دهشگر، فراوان، (تفسیر یا ترجمه) ...