سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر سایر معانی: مبتکر، موسس، بنیانگذار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده، نویسندگی کردن، تالیف و تصنیف کردن سایر معانی: نگارنده، تالیف کردن، تصنیف کردن، موجد، ابداع گر، پایه گذار، موسس، n : منصف، باعک، خالق، نیا، باعک شدن ...
طراح سایر معانی: طرحگر، - پرداز، نقش گر، نگاره گر، (طرح شده توسط طراح مشهور) ویژه ساخت [سینما] طراح [عمران و معماری] طراح [ریاضیات] نقشه کش، طرح آفری، طراح
سازنده، مهندس، مهندسی کردن، طرحکردن و ساختن، نقشه کشیدن، اداره کردن سایر معانی: مکانیک، تعمیرکار، بازساز، (ارتش) رسته ی مهندسی، (با به کار گیری روش های مهندسی) طرح ریزی کردن، ساختن، (مجازی - ...
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر، لنگ شدن، فرو نشستن، فرو رفتن، خیط و پیت شدن، از پا افتادن، سر خوردن، خیط و پیت کردن، فرو ریختن سایر معانی: سکندری خوردن، زمین خوردن، ل ...
موجد، جاعل، مخترع سایر معانی: مبدع، نوآفرین، تازه اندیش [ریاضیات] جاعل، مخترع
منبع، والدین، پدر یا مادر، بعنوان والدین عمل کردن سایر معانی: پدر، مادر، والد، والده، پدر و مادر، پدر و فرزندی، مادر و فرزندی، (گیاه یا جانور یا سازواره) زادگر، اصل، سرچشمه، منشا، (به ویژه ش ...