[عمران و معماری] قطر روزنه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیمى : جریان سنج روزنه اى [مهندسی گاز] اندازه گیرروزنه ای [آب و خاک] روزنه متر، دستگاه روزنه [شیمی] جریان سنج روزنه ای
[معدن] دهانه معادل (تهویه)
[عمران و معماری] روزنه با جریان آزاد
[عمران و معماری] روزنه نیمه مستغرق
[عمران و معماری] دریچه غرق شده [آب و خاک] روزنه مغروق
وقفه، شق، دهنه، رخنه، شکاف، درز، جای باز، اختلاف زیاد، شکافدار کردن سایر معانی: (از نظر زمان یا بعد) وقفه، انقطاع، جای خالی، از قلم افتادگی، فاصله، فرق فاحش، تفاوت، کمیابی، (در نرده یا دیوار ...
فاصله، فرجه، مدت، فاصله بین دو چیز، فاصله دار کردن سایر معانی: فاصله ی میان دو چیز را پر کردن، (فاصله یا فضای میان دو چیز) میانجای، دورجای، (نگارش و چاپ و غیره) فاصله گذاشتن [ریاضیات] جداساخ ...
مدخل، دهانه، بیان، غنچه، دهان، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، ادا و اصول در اوردن، فرمودن، گفتن سایر معانی: دهن، پوز، فم، نان خور، عائله، دهان کجی، شکلک، مصب، سر، در، (به صورت دکلمه یا لحن مصنوعی ...
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن سایر معانی: گشودن، باز شدن، روزن، روزنه، شکاف، بازگاه، پاچنگ، سرآغاز، مرحله ی اول، (شغل) جای خالی، فرصت کاریابی، ...
روزنه، منفذ، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن سایر معانی: (با دقت) خواندن، مطالعه کردن، (نادر) زل زل نگاه کردن، خیره شدن، (پوست انسان و جانوران و گیاهان) روزن، مسا ...
حفرهای در افشانک جمعکننده مشعل قوسیِ پلاسمایی یا طپانچه افشانشیِ پلاسمایی که قوس پلاسمایی از درون آن عبور میکند [مهندسی جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] ...
واژههای مصوب فرهنگستان