بی نظم، بی سامان، بی ترتیب [ریاضیات] بی ترتیب، بی نظم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی شکل، بی ریخت سایر معانی: بی دیس، نامشخص، بی سیما، بی صورت
بی نتیجه، نا معین، سیال، معلق، نا مشخص، پادر هوا سایر معانی: تعیین نشده، نامعلوم، مقرر نشده، مبهم [عمران و معماری] نامعین [برق و الکترونیک] نامعین [ریاضیات] مجهول، نامشخص، نامعین، مبهم، متغی ...