حمله، یورش سایر معانی: حمله ی بی امان، یورش سخت یا پی در پی، تاخت و تاز، ترکتازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجاوز، حمله (بدون مجوز و برخلاف تعهدات)، برتاخت، برتازش، یورش، پیشدستی (در حمله)، تهاجم، (روان شناسی) پرخاشگری، ستیزه جویی، خشونت، تعدی، تخطی، تعر، اغازپرخاش، درازدستی، بنیادجنگ [بهداشت] پر ...
یورش، حمله
استیلاء، تعرض، تاخت و تاز، تهاجم، هجوم سایر معانی: (با قشون و جنگ) گرفتن، تجاوز (نظامی)، اشغال، تازش، برتازش، مزاحمت، دخول بدون اجازه، خلوت شکنی، درونگیری، فراگیری، (مجازی) هجوم، یورش، استیل ...
اصابت، حمله، شروع، تاخت و تاز، وهله، هجوم سایر معانی: یورش، تک، آغاز [شیمی] آغازه [زمین شناسی] شروع، حمله، ورود رجوع شود به arrival.
یورش، تاخت، تاخت و تاز، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن سایر معانی: (ناگهانی) حمله، ناگه تک، تک ناگهانی، دستبرد، شبیخون، (پلیس و غیره) ریختن (به محل خاص)، غافلگیری، ی ...