(امریکا - خودمانی) فعلا سخت سرگرم و علاقمند به کاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملا در اختیار شخص، کاملا تحت کنترل
مجهز واماده جنگ
متناوب، غیر مداوم، خاموش و روشن، شل کن و سفت کن، بگیر و ول کن [ریاضیات] متناوب، نوبتی، قطع و وصل
با در نظر گرفتن همه ی جوانب، به هر حال
[فوتبال] پابه توپ
از طرف سایر معانی: به نمایندگی از، به وکالت از، از سوی، درحق [حقوق] از جانب، از طرف، وکالتأ
1- در کشتی، بر عرشه ی کشتی 2- (اتوبوس و هواپیما و ترن و غیره) سوار [کامپیوتر] وصل شده، درون قطعه ای از تجهیزات . مثلاً به طور معمول هر کارت صوتی، یک تقویت کننده روی کارت دارد تا بتواند بلندگ ...
[کامپیوتر] تنظیمی که در آن هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژ خاص خود را دارد .
1- (پزشکان و غیره) کشیک، 2- قابل وصول در وجه حامل، (پزشک و غیره) کشیک، گوش به زنگ [حقوق] عندالمطالبه
خوشحال، در آسمان هفتم
به شرط آنکه، به قید آنکه