خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه سایر معانی: (در مخاطب قرار دادن و ادای احترام) بانو، خاتون، زن بلندجاه، خانم اشرافی، علیامخدره، (انگلیس) عنوان بارونس و کنتس و غیره (پیش از نام اول می آید ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) مادر، والده، همسر، زوجه، والده my old lady made me take a bath everyday مادرم مرا وادار میکرد هر روز حمام بگیرم همسر، زوجه معشوقه