(خودمانی) خل، غیرعادی، پراشتیاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروی فکری، قدرت مغزی، خرد، (قدیمی) بیمار روانی، دیوانه، وابسته به اختلال روانی، گیج
خل، مجنون، شیفته، دیوانه، از جا در رفته، عصبانی سایر معانی: شوریده، کالفته، پریشان حال، هیجان زده، بی عقل، نابخرد، احمق، احمقانه، مرده ی چیزی، سخت خواهان، از خنده روده بر کننده، بسیار خنده د ...
بیمار روانی سایر معانی: وابسته به یا دچار روان پریشی، دیوانه