بطورنامنظم، چنانکه بگیردوول کند، بطورمتلون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناوب، غیر مداوم، خاموش و روشن، شل کن و سفت کن، بگیر و ول کن [ریاضیات] متناوب، نوبتی، قطع و وصل