پوسته پوسته، ورقه ورقه، برفکی، ورقه شونده، فلسی سایر معانی: لایه لایه، پوستک دار، دانه دانه (مثل دانه های برف یا شوره ی سر)، فلس فلس، دانه دانه شونده، پوسته پوسته شونده [عمران و معماری] پولک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سستی، نرمی، ناچیزی، ناقابلی، پوچی، نازکی
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر سایر معانی: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی
بوالهوس، دمدمی، غریب وعجیب
قماربازی
تفاله، روده، نخاله، اشغال، خاکروبه، زباله، فضولات، خش، اشغال خاکروبه سایر معانی: چیز بی ارزش یا زننده، آشغال [عمران و معماری] زباله - آشغال [کامپیوتر] داده ناخواسته ؛ آشغال ؛ زباله [بهداشت] ...
علف مانند، پوشیده از چمن سایر معانی: سبز، علف رنگ، علفی، ساخته شده از علف، پوشیده از علف، واسی، علفدار
چیز عجیب و غریب، چیز بی تناسب، تناقض دار، مضحک، غریب و عجیب، بی تناسب سایر معانی: مضحک و بی معنی، غیر عادی و تمسخر انگیز، پوچ و مسخره (معانی این واژه بیشتر تداعی منفی دارند)، (وابسته به سبک ...
ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، برش، ضربه، مزدور، زخم زدن، بریدن، خرد کردن، بیل زدن سایر معانی: (با ساطور یا کارد ...
تختخواب، علف خشک، یونجه خشک، گیاه خشک کرده، حشک کردن، خوراک دادن سایر معانی: (خودمانی) بستر (به ویژه برای جماع)، (امریکا- خودمانی) مقدار کم (به ویژه پول)، چندرغاز، پشیز، علوفه ی خشک (برای خو ...
شیرزن، زنی که قهرمان داستان باشد سایر معانی: (مونث) قهرمان
پا بند، داد و بیداد، زنجیر، لنگیدن، شلیدن، لنگ لنگان راه رفتن، مانع حرکت شدن، دست و پای کسی را بستن، داد و بیداد کردن، خمیدن سایر معانی: لنگان لنگان رفتن، مکث کنان رفتن، با سختی حرکت کردن، ش ...