گونیا، سطح اریب، منحرف، مورب، غیر مستقیم، مایل، اریب، ضمنی، حاده یا منفرجه، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن سایر معانی: نا راست، کنایه آمیز، کج، مبهم (مخالف: رک)، یک وری، غیر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زاویه ی غیر قائمه، زاویه تند حاده یا باز منفرجه [سینما] زاویه مایل [ریاضیات] زاویه ی ناقائمه، زاویه ی حاد یا منفرجه، زاویه ی غیر قائمه
[ریاضیات] محورسنجی مایل
[ریاضیات] مخروط مایل دوار، مخروط مستدیر مایل
[ریاضیات] استوانه ی مستدیر مایل
[ریاضیات] مخروط مایل
[برق و الکترونیک] برخورد مایل
[برق و الکترونیک] ارسال برخورد مایل ارسال موج رادیویی با زاویه ای نسبت به یونوسفر و برگشت آن به زمین، مانند مخابرات رادیویی راه دور .
درزۀ مایل [زمینشناسی] ← درزۀ قطری
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] جهش اریب [زمین شناسی] جهش اریب [آب و خاک] جهش اریب
[شیمی] شبکه مایل
پرسش غیرمستقیم