سجود، قوس، کمان، تعظیم، سر فرود اوردن، خمیده شدن، سجود کردن، خم شدن، تعظیم کردن، سرتکان دادن، خم کردن، خمیدن سایر معانی: خماندن، خم کردن یا شدن، سر فرود آوردن، سرخم کردن، تسلیم شدن، رضایت دا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعظیم، ادب، احترام، سلام یا تواضع کردن سایر معانی: (فقط در مورد بانوان) کرنش کردن، تعظیم کردن، سر فرود آوردن، (در مورد دختران و زنان - خم کردن سر و زانو به نشان احترام) تعظیم، کرنش (curtsey ...
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...
تحسین، ستایش، پرستش، نیایش، چاپلوسی، تعریف، تمجید، رجز، خوشامد گویی صمیمانه، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تمجید کردن، تعریف کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، ستودن، ...