[صنایع غذایی] تغذیه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسانشناسی تغذیهای [تغذیه] شاخهای از انسانشناسی که به بررسی تأثیر عوامل زیستی و اجتماعی و فرهنگی بر وضعیت تغذیۀ افراد و جامعه میپردازد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ملاحظات تغذیهای [تغذیه] رعایت نسبتهای مطلوب و مناسب مواد مغذی در ترکیب غذا
توانبخشی تغذیهای [تغذیه] بازگرداندن سلامت به کودکان و تغذیۀ مناسب آنها با استفاده از غذاهای خاص و بهکارگیری نحوۀ صحیح تغذیه ...
فرابینی تغذیهای [علوم و فنّاوری غذا] سامانهای برای پایش وضعیت تغذیۀ گروههای آسیبپذیر و تهیۀ روشی برای ارزیابی سریع و دائمی تمامی عواملی که بر وضع تغذیه و الگوی غذایی ...
گذار تغذیهای [تغذیه] مجموعۀ تغییراتی که در ترکیب و نوع رژیم غذایی و الگوی فعالیت و وضعیت تغذیۀ یک جامعه در طول زمان ایجاد میشود ...
گذار تغذیهای [علوم و فنّاوری غذا] مجموعۀ تغییراتی که در ترکیب و نوع رژیم غذایی و الگوی فعالیت و وضعیت تغذیۀ یک جامعه در طول زمان ایجاد میشود ...
مغذی سایر معانی: پرودی، پرودین، پرپرود
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد، بطور مغذی
اجیل، آجیل، خل، مجنون، دیوانه سایر معانی: بی خرد، کم عقل، نامعقول، (خودمانی)، (ندا، حاکی از ناخشنودی یا تحقیر یا سرخوردگی و غیره) ای بابا!، وای، نه !، اه !، مفتون
دیوانه، پرفندق سایر معانی: (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، ...
طعم آجیلی [علوم و فنّاوری غذا] طیف گستردهای از طعمها شبیه به طعم انواع آجیل که به صورتهای متنوع در مواد غذایی غیرآجیلی ایجاد میشود ...