[خاک شناسی] غلظت عنصر در برابر مقدار عنصر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[خاک شناسی] کمبودماده غذایی
چگالی مادۀ مغذی [تغذیه] نسبتی برای بیان مقدار مادۀ مغذی که بهجای حجم مادۀ غذایی مقدار انرژی آن را مشخص میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
غذادهی راسترودهای [تغذیه] رساندن مواد غذایی با محلولهای مغذی به راستروده از راه مقعد
[خاک شناسی] سمیت غذایی
مُغَذیافزاییشده [علوم و فنّاوری غذا] غذایی که مواد مغذی افزودهشده به آن بهحدی است که از اجزای اساسی آن محسوب میشوند ...
[بهداشت] وضعیت تغذیه
[بهداشت] تغذیه و رژیم
فرهنگ تغذیه [علوم و فنّاوری غذا] مجموعۀ الگوهای رفتار غذایی هر جامعه
تشخیص تغذیهای [تغذیه] درک و شناسایی ماهیت مشکل تغذیهای که فرد به آن دچار یا در معرض آن است
سواد تغذیه [تغذیه] دارا بودن دانش لازم برای درک اهمیت تغذیۀ خوب
غربالگری تغذیهای [تغذیه] فرایندی برای تشخیص افراد دچار سوءتغذیه یا کسانی که درمعرض ابتلا به آن قرار دارند بهمنظور ارزیابی وضعیت تغذیۀ آنها و در صورت نیاز کمک به بهبود آن ...