غذا، تغذیه، تربیت، پرورش، بار اوردن بچه، پروردن، بزرگ کردن سایر معانی: خوراک، قوت، پرود، فرهیخت، تربیت (nurturance هم می گویند)، عوامل محیطی (در برابر: عوامل مربوط به وراثت و نهاد nature)، پ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قیم بعلت پرورش پدروپس ازمرگ اومادرتاهنگامی که صغیربزرگ شود
پروردن، پرورش دادن، مطرح کردن، فرهیختن، رشد دادن سایر معانی: 1- (بچه) بار آوردن، پروراندن، 2- قی کردن، بالا آوردن 3- (موضوعی را) سبز کردن، (به موضوعی) اشاره کردن [کوه نوردی] صعود با حمایت از ...
تقدیس، تهذیب، تعلیم، عبرت، تهذیب اخلاق سایر معانی: تزکیه، آموزش معنوی، تعالی فکری
تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده سایر معانی: آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده
بر انگیختن، تحریک کردن سایر معانی: (به شورش و غیره) برانگیختن، دامن زدن، فتنه گری کردن، (با آب گرم درمان کردن) گرماب درمانی کردن، ضماد گرم گذاشتن، حوله ی آب گرم گذاشتن، کمپرس کردن، پروردن ...
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، تفکر کردن، تصور کردن، حدس زدن سایر معانی: خیال کردن، تخیل کردن، انگاریدن، سگالیدن، گمان کردن، فر کردن [ریاضیات] در نظر گرفتن، تصور کردن، انگاشتن ...
تحصیل، تعلیم، تدریس، کسب دانش سایر معانی: آموزش (در مدرسه و غیره)، شهریه، هزینه ی تحصیل، schoolfellow تدریس
از پستان شیر خوردن یا شیر دادن، پستاندار شیرخوار، کودک شیرخوار، طفل رضیع