هیچ، ابدا، بهیچ وجه، هیچ یک، هیچ کدام، اصلا، نه سایر معانی: هیچکس، کسی (جز)، (با فعل جمع) کسی، چیزی، به هیچ وجه، به هیچ صورت، (قدیمی) بدون، بی -، (کلیسای کاتولیک) دعای بعد از ظهر، نیایش پنجم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صفر، نیستی، هیچ، ابدا سایر معانی: هیچی، بی اهمیت، ناچیز، اصلا نه، آدم بی ارزش، آدم بی اهمیت، نهستی، بی ارزش [ریاضیات] هیچ، صفر
(امریکا - خودمانی) هیچ، هیچ چیز، صفر