[نساجی] اثر عادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] تصاعد عادی (تهویه)
[ریاضیات] معادله ی متعارف خط راست
[آمار] متغیّر معادل با نرمال
گسل عادی [زمینشناسی] گسلی که در آن فرادیواره نسبت به فرودیواره به سمت پایین حرکت کرده است
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] گسلش عادی
[نفت] چین هنجاری
نیروی عمودی [مهندسی بسپار - تایر] مؤلفهای از نیروی وارد بر سطح که بر آن عمود است
[ریاضیات] صورت نرمال معادله های دیفرانسیل
بسامد بهنجار [شیمی] بسامد ارتعاشهای طبیعی هر سامانه یا سازه
[عمران و معماری] منحنی توزیع تواتر عادی
[شیمی] تابع بهنجار [ریاضیات] تابع نرمال شده، تابع نرمال