پهلو به پهلو سایر معانی: (مسابقه یا عمل و غیره) دارای عاقبت نا معلوم، دارای نیرو یا امتیاز تقریبا برابر، تقریبا برابر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انگلیس - خودمانی - رانندگی یا مسابقه) یک وری رفتن، قیقاج رفتن، جلوی کسی پیچیدن
[نساجی] شانه با حرکت لبه ای
[نساجی] پارچه را از یک رو آغشته کردن - پد کردن یکطرفه
[نساجی] پد یکطرفه
[نساجی] خط تماس غلتکهای کشش
[نساجی] غلتک کوچک تماس پشت [پلیمر] غلتک گیرانداز(در تولید فیلم دمشی)
(گیاه شناسی) نیپا (نخل بومی خاور دور به نام nipa fruticans)، میوه ی این گیاه، مشروبی که از این میوه می سازند، نخل هندی
[نساجی] لبه دلبر - کناره دلبر
[نساجی] عمل شانه در نوک
فندق شکن [مهندسی گاز] انبردست، گازانبر
بطور زننده یا طعنه آمیز