جاسوس سایر معانی: pigeon stool کبوتر یا مره دام که بچوبی بندند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل سایر معانی: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه ...
سختی، زحمت، مزاحمت، ازار، قید، خارش، رنجه کردن، زحمت دادن، ازار دادن، دچار کردن، مصدع کسی شدن، اشفتن، عذاب دادن، مزاحم شدن سایر معانی: به هم زدن، مغشوش کردن، متلاطم کردن، خروشاندن، پرآشوب کر ...
زشت، ناگوار، نامطبوع، ناخوش آیند، نا مطلوب، ناخوشایند، خالی از لطف سایر معانی: زننده، نادلپذیر، بد قلق
سازمان خبرگزاری، خبر گزاری
خبری که حاوی شرح و بسط و گاهی اظهارنظر شخصی نویسنده دربارۀ موضوع یا رویدادی است [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی]
واژههای مصوب فرهنگستان
سامانهای رایانهای که رشتهای از اخبار را از منابع مختلف گرد میآورد و برای مشترکان خود ارسال میکند [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] ...
قالب مستندی که شامل اخبار و مصاحبه و بازنمایی رویدادهای جاری است [سینما و تلویزیون]
مطلب یا مطالبی که روابطعمومیها درخصوص یک یا چند موضوع آماده میکنند و برای درج و پخش در اختیار رسانهها قرار میدهند [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] ...