[معدن] ذرات با ابعاد نزدیک به چشمه سرند (دانه بندی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(پیشترها) سرزمین های تحت تسلط امپراطوری عثمانی (که شامل بخشی از بالکان هم می شد)، خاور نزدیک [زمین شناسی] خاورنزدیک ناحیه ای مشتمل بر بخشی از آسیای غربی که در جنوب اتحاد جماهیر شوروی قرار دا ...
[برق و الکترونیک] همشنوایی نزدیک تداخلی که می تواند در ایستگاههای تکرار کننده حامل تلفنی در اثر نشت سیگنال خروجی یک تکرار کننده به همان سمت تکرار کننده دیگحر ایجاد شود .
حالت فعال ارتباطات میداننزدیک [مهندسی مخابرات] حالتی که در آن هر دو افزارۀ فرستنده و گیرنده برای انتقال داده، میدان رادیویی پدید میآورند||| اختـ . حالت اَرمیکفعال NF ...
واژههای مصوب فرهنگستان
افزارۀ ارتباطات میداننزدیک [مهندسی مخابرات] اجزای فعال در ارتباطات میداننزدیک که سه نوع هستند
تلفن همراه ارتباطات میداننزدیک [مهندسی مخابرات] نوعی تلفن همراه دارای امکان ارتباطات میداننزدیک||| اختـ . تلفن همراه اَرمیکی NFC mobile ...
خوانشگر ارتباطات میداننزدیک [مهندسی مخابرات] افزارهای که با استفاده از فنّاوری ارتباطات میداننزدیک دادهها را میفرستد و دریافت میکند||| اختـ . اَرمیک ...
رگههای نسبتاً همژن [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] دو یا چند رگۀ حاصل از خودگشنیهای تکراری، از نسل ششم به بعد
(حادثه یا تصادف یا رویداد) تصادفی که به سختی از آن احتراز می شود، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود، (بمب و گلوله ی توپ و غیره) نزدیک به هدف (که به هدف نمی خورد ولی تا ...
عزیز کسی بودن، جگرگوشه ی کسی بودن، (برای کسی) بسیار مهم بودن
[زمین شناسی] مادون قرمز نزدیک
دستیابی تقریباتصادفی