هواکشاورزی [علوم نظامی] شاخهای از صنعت هوانوردی که با کشاورزی سروکار دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
علوم هوایى : هوانوردى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هوانوردی، هواپیمایی سایر معانی: دانش و هنر خلبانی، خلبانی، (ساختن و به کاربری وسایل ترابری سنگین تر از هوا مانند هواپیما و هواناو و سفینه و غیره) هوانوردی، هوابردی [عمران و معماری] هوانوردی ...
هوانوردی سایر معانی: ناوبری، هدایت (کشتی یا هواپیما و غیره)، رفت و آمد کشتی ها، علم تعیین مسیر (برای کشتی و هواپیما و غیره)، رهیابی، کشتی رانی، دریا نوردی، بحر پیمایی، فن کشتی رانی با علم ری ...
شاخهای از صنعت هوانوردی که با کشاورزی سروکار دارد [حملونقل هوایی]