[عمران و معماری] حداکثر سیل محتمل - بیشینه سیل احتمالی - حداکثر سیلاب محتمل [آب و خاک] حداکثر سیل محتمل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] بیشینه بارش محتمل [زمین شناسی] بیشینه بارش متحمل [آب و خاک] بیشینه بارش متحمل
[آب و خاک] بارش بیشینه محتمل
[عمران و معماری] بده بیشینه باران [زمین شناسی] بده بیشینه باران
[زمین شناسی] بیشینه دبی رها سازی
[عمران و معماری] فرضیه برش حداکثر
[عمران و معماری] تئوری حداکثر تنش برشی - فرضیه تنش برشی حداکثر
[عمران و معماری] فرضیه تنش حداکثر
دمای بیشینه [علوم جَوّ] بیشترین دمای گزارششده در یک محل در دورۀ زمانی معین
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] گشتاور حداکثر
[برق و الکترونیک] واحد حداکثر انتقال
کمینه [ریاضی] کوچکترین مقدار در مجموعهای از مقادیر، در صورت وجود|||متـ . مینیمم|||* مصوب فرهنگستان اول