تظاهر، ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی سایر معانی: (به منظور لودگی یا تمسخر) شکلک در آوردن، دهن کجی کردن، (از شدت درد یا تنفر و غیره) قیافه ی خود را در هم کشیدن، صورت خود را معوج کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکالمه، ناطق، سخنگو سایر معانی: حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت