ذخیره، یدک، عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف، بخشیدن، چشم پوشیدن از، دریغ داشتن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن سایر معانی: فرو گذار کردن، فروگذاشتن، قصور کردن، کوتاهی کردن، غ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراوانی، وفور، وفور نعمت سایر معانی: وفور، وفور، وفور نعمت، فراوانی