دل گرمی، روحیه، روحیه جنگجویان، روحیه افراد مردم سایر معانی: روحیه، دلگرمی، روحیه جنگجویان، روحیه افراد مردم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذکاوت، نشاط، روح، هوش سایر معانی: سرزندگی
روح، جان، روان، جرات، رمق، روحیه، مشروبات الکلی، معنی، روان، بسر خلق اوردن، روح دادن سایر معانی: جان (در برابر جسم: body)، دم، فروهر، لاهوت، حال، دل و دماغ، شوق، شور، دلخواهی، دلبستگی، تعصب، ...