صرافی، گاهبدی، خرید و فروش ارز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پول روی درخت سبز نمی شود
دوماه است
[حقوق] حکم محکومیت نقدی
[حسابداری] واحد اندازه گیری بر حسب پول
پول سپرده، وجه امانعی
پولی
آدمی که در کسب پول مهارت دارد، پولساز، پرمنفعت، سودآور، پول گرد کردن
پول ابجو، پول چایی
دیه، خون بها سایر معانی: پول خون، پولی که بابت غرامت به خانواده مقتول می دهند، اجرت آدمکش حرفه ای، دیه خون تاوان
پول خرد
کفاره، پول نذری