[آب و خاک] هوای مرطوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بعدا پرسیده شود
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن سایر معانی: نم زدن، (کمی) خیس کردن [نساجی] مرطوب سازی - مرطوب شدن - تر نمودن - تر شدن [آب و خاک] مرطوب کردن ...
[نفت] دستگاه مرطوب کن
[پلیمر] جذب رطوبت، گرفتن بخار آب از هوا بوسیله مواد
[پلیمر] نم پختنی، پوشش نم پخت پذیر
[عمران و معماری] شیب رطوبتی [آب و خاک] شیب رطوبتی خاک
[عمران و معماری] نمایه تری [زمین شناسی] نمایه تری [آب و خاک] شاخص رطوبتی
[خاک شناسی] درصد جرمی رطوبت
[عمران و معماری] حرکت رطوبت - حرکت رطوبتی [زمین شناسی] حرکت رطوبت ،خاصیتی که باعث ازدیاد طول اجسام در اثر رطوبت میشود
[خاک شناسی] تنش رطوبت
[نساجی] ضد رطوبت - مقاومت در برابر رطوبت