[ریاضیات] مینیمم حداکثر زیان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تکنیک مینیماکس، تقریب چبیشف، روش مینیماکس
[ریاضیات] قضیه ی مینیماکس
[ریاضیات] نظریه ی مینی ماکس
[زمین شناسی] ریز میکریت میکریتی با ذرات بسیار ریزی با اندازه نامعمول 5/0 تا 5/1 میکرون. چنین میکریتی اغلب به صورت کلسیت منیزیومی در توده های جلبکهای سبز آبی، پوششهای میکریتی و گلوله های مدفو ...
[حسابداری] حداقل کردن بهای تمام شده
دست کم گرفتن، به حداقل رساندن، کمینه کردن، کمینه ساختن، کوچک شمردن سایر معانی: کهینه کردن، کمینه نمایی کردن [کامپیوتر] کوچم سازی، کوچک کردن - کوچک نمودن یک پنجره تا حد امکان ؛ این کار به معن ...
کم انگار، کوچک شمار
[برق و الکترونیک] حداقل کردن
کمینه [ریاضی] کوچکترین مقدار در مجموعهای از مقادیر، در صورت وجود|||متـ . مینیمم|||* مصوب فرهنگستان اول
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] حداقل نرخ جذب کننده - حداقل نرخ باز گشت سرمایه برای یک طرح که سرمایه گذار حاضر است در ازای آن نرخ سرمایه گذاری کند. این نرخ معمولا بیشتر از نرخ بهره است.
[عمران و معماری] حداقل قطر خم