کیسه هوایی، تشکیل کیسه در بدن، جیب، پاکت، پولی، نقدی، کوچک، جیبی، جیبدار، به جیب زدن، در جیب گذاردن، در جیب پنهان کردن، بجیب زدن سایر معانی: انبانک، وضع مالی، وسع، درآمد، پول، توده، انباشته، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قد کوتاه، ادم کوتاه قد، پیگمی، کوتاه سایر معانی: (افسانه و تاریخ های کهن) هریک از نژادهای کوته قامت افریقا یا آسیا، افریقایی متعلق به نژاد negrillo، آسیایی متعلق به نژاد negrito، (p کوچک - آ ...
خپله، کبوتر خانگی درشت، گاو ماده کوچک سایر معانی: (گیاه یا جانور یا انسان) کم رشد، ریزه پیزه، کوتوله، فسقلی، رشد نکرده
ریز، کوچک، بی اهمیت سایر معانی: (عامیانه) کوچولو، کوچول موچول، فسقلی، ریزه پیزه، weensy سوسیس، خرده