ادرار کردن، شاشیدن سایر معانی: رجوع شود به: urinate، دفع بول کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادرار کردن، شاشیدن، پیشاب کردن سایر معانی: گمیز کردن، گمیزیدن، زهراب کردن