ردیف ستون، ردیف درخت سایر معانی: (معماری) رده ی ستون ها (که در فواصل منظم قرار دارند)، ستون بندی، ستونگان [زمین شناسی] ستون بند در درز و شکاف یا درزبندی ستونی، ناحیه پایین تر که نسبت به بخش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندلی راحتی، سالن، تن اسایی، سالن استراحت، محل استراحت، اطاق استراحت، وقتگذرانی به بطالت، لم دادن، لمیدن سایر معانی: (به طور راحت و رها نشستن یا دراز کشیدن یا ایستادن یا حرکت کردن) واکشیدن، ...