ایستگاه هوا شناسی سایر معانی: ایستگاه هواشناسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن سایر معانی: پهنی، گسترش، پهناوری، دامنه، گستره، گشادگی، فراخی، (پارچه و غیره) قواره، تخته [عمران و معماری] عرض - پهنا [برق و الکترونیک] پهنا 1. ب ...
پیمانه، معیار، مقیاس، چوب ذرع سایر معانی: نوار یا چوب مدرج به طول یک یارد، میزان
ابزاری برای آبسنجی [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
وسیلهای که میزان آستیگماتی سامانههای اپتیکی را اندازه میگیرد [فیزیک]
ابزاری برای اندازهگیری جریان و اختلافپتانسیل الکتریکی [مهندسی برق]
سنجافزاری برای اندازهگیری آهنگ برافزایش یخ بر روی جسم سرد [علوم جَوّ]
بادسنجی پرهدار و چرخشی که محور چرخش آن افقی است [علوم جَوّ]
بادسنجی که با قطعووصلهای الکتریکی متوالی در مدتی معین تندی باد را اندازهگیری میکند [علوم جَوّ]
نامی عمومی برای ابزار سنجش شیب باد نسبت به سطح افق [علوم جَوّ]
در بسکتبال، بازیکنی که در پیرامون محوطۀ سهثانیه استقرار مییابد [ورزش]
ابزاری برای سنجش آهنگ تبخیر و تعرق [علوم جَوّ]