[زمین شناسی] استحاله یا دگردیسی اغراقی. لارو به چندین شکل مختلف در می آید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجسم، صورت، اندام، سبک، شکل، قواره، طرز، ریخت، شکل دادن به، سرشتن، شکل دادن سایر معانی: دیس، دیسه، قالب، هیبت، شبح، نما، سایه، نگاره، سیما، تن (در برابر: چهره face)، بدن، هیکل، وضع، حال، حال ...
دگرگونی، تبدیل، تغییر شکل سایر معانی: دگردیسی، ترادیسی، عوض شدگی، ترا ریختی، دگرش، رمش، گهولش، دگرسانی، (زبان شناسی) گشتار، تاویل، دگرسازی، تبدیل صورت، وراریخت [شیمی] تبدیل [عمران و معماری] ...
تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی سایر معانی: تناس
استحاله، تبدیل، تکامل، تغییر شکل، قلب ماهیت، تبدیل عنصری بعنصر دیگری سایر معانی: ترادیسی، دگردیسی، ترا ریخت، دگر سانی، تغییر ماهیت دادن، (نادر) رجوع شود به: fluctuation، (کیمیاگری) تبدیل آهن ...