خشککن نقالهای مشبک [علوم و فنّاوری غذا] نوعی خشککن نقالهای که تسمهنقالۀ آن مشبک است و بر روی غلتکهای باریکی تکیه دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] پارچه منفذ دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[مهندسی گاز] آهن مشبک
شبکۀ توری [مهندسی مخابرات] مجموعهای از خطوط ارتباطی با آرایشی شبیه تور
[زمین شناسی] شماره مش تعداد سوراخهای موجود در طول یک اینچ از سرند. [نساجی] نمره توری [معدن] شماره مش (دانه بندی)
[ریاضیات] قطر پوشش
[برق و الکترونیک] قاعده مش
[آب و خاک] الک سیمی
[ریاضیات] چشمه ی غربال [آب و خاک] اصطلاحی برای اندازه تقسیم بندی
همبندی توری [رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی آرایش شبکه که در آن هر گره، اتصالی اختصاصی به دیگر گرهها دارد
همبندی توری [مهندسی مخابرات] نوعی آرایش شبکه که در آن هر گره، اتصالی اختصاصی به دیگر گرهها دارد
خل، دیوانه