رجوع شود به: euthanasia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملا تحت فرمان و اراده ی کسی یا چیزی، در معرض
امرزش گناه، بخشایش، بخشودگی، تبرئه، برائت، عفو، انصراف از مجازات، منع تعقیب کیفری سایر معانی: بخشش (گناهان)، آمرزش، چشم پوشی
مدارا، ملایمت، نرمی، شفقت، رحم، رقت قلب سایر معانی: پر مدارایی، ارفاق، سخت نگیری، آسان گیری، گذشت، عمل مدارا آمیز، کار گذشت آمیز
تخفیف، عفو، گذشت، خمود، بخشش، امرزش، بهبودی بیماری سایر معانی: (به ویژه گناه یا جرم) بخشیدن، اغماض، چشم پوشی، مغفرت، آمرزش، (مالیات) بخشودگی، معافیت، واهلش، (درد یا حرارت و غیره) فروکش، واگذ ...
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی سایر معانی: رواداری، شکیبایی، گذشت، لوطی گری، رجوع شود به: tolerance