(به بخش ها یا ادارات کوچکتر تقسیم کردن) فرشیم بندی کردن، بخش بندی کردن، بخش بخش کردن، بچند قسمت کردن، چند شعبه کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنانکه زیان رساند
تحولی [روانشناسی] مربوط به تحول
واژههای مصوب فرهنگستان
تکاملی، توسعه ای، ترقی کننده
زبانشناسی رشد [زبانشناسی] شاخهای از زبانشناسی که به مطالعۀ فراگیری زبان در کودکان میپردازد |||متـ . زبانشناسی رشدی ...
[روانپزشکی] روان شناسی رشد. آن قسمت از روان شناسی که با فرآیند تغییر در تمام طول عمر سروکار دارد، تغییر در اینجا به معنی تغییر کمی و یا کیفی در ساختمان و عمل است
[حسابداری] هزینه های مستقیم دوایر
پودر عنصری [مهندسی مواد و متالورژی] پودری که از یک عنصر فلزی خالص تولید میشود
[آب و خاک] دریافت کننده محیطی
هنرمند محیط [هنرهای تجسمی] هنرمندی که حرفۀ او پرداختن به هنر محیطی است
تَرَکخوردگی محیطی [خوردگی] شکست تُرد مادهای که بهطور طبیعی انعطافپذیر است، براثر دخالت عوامل خورندۀ محیطی
[پلیمر] فرسایش محیطی