جشن گرفتن، نگاه داشتن، بیادگار نگاه داشتن سایر معانی: (با جشن گرفتن و غیره) خاطره ی کسی یا چیزی را گرامی داشتن، بزرگداشت بر پا کردن، یاد کسی (یا چیزی را) زنده نگاه داشتن، به یاد آوردن، یادبو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاودانی کردن، ابدی کردن، مخلدکردن
جاودانی کردن، ابدی کردن، شهرت ابدی دادن، جاوید کردن، فناناپذیرکردن سایر معانی: مرگ ناپذیر کردن، شهرت همیشگی دادن (eternalize هم می گویند)، جاودان کردن، انوشه کردن، هرگزی کردن، پایا کردن، به ...