دفتر روزنامه، دفتر ثبت وقایع روزانه سایر معانی: دفتر خاطرات، دفتر وقایع روزانه، روزنامه، روزنامچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخته، لوحه، لوح، قرص، صفحه، ورقه سایر معانی: (سنگ یا فلز یا تخته چوب مسطح) لوح، تابلو، پلمه، سنگ نبشته، (دارو) قرص، حب، پلاک، دیوار نگاشت، کتیبه، دفتر، دفترچه، دفتر رسم یا نقاشی، (انگلیس) دا ...