[کامپیوتر] چاپ واسطه ( فوری )
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] تقویت کننده میانی
عامل زمینهای میانی [اعتیاد] هریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از رویدادهای مهم و فشارها و مشکلات دائمی و روزمره در زندگی فرد است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] باند میانی
[ریاضیات] محاسبات میانی
[نساجی] کاردینگ میانی- کادرینگ دوم ( در ریسندگی پشم)
[نساجی] شستشوی میانی - تمیز کردن میانی
[زمین شناسی] ترکیب حد واسط یک گروه ترکیبی از سنگهای آذرین که نشان می دهد که سنگها حاوی دست کم 25 درصد کانی های سیلیکاته تیره هستند. دیگر کانی های غالب فلدسپاتهای پلاژیوکلاز هستند.
برش میانی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] هر نوع برداشت دارتوده از زمان تشکیل توده تا زمان برش رسیده
[نساجی] خشک کردن میانی
[نساجی] خوراک دهنده میانی- تغذیه میانی
[زمین شناسی] کانون نیمه عمیق کانونی از زمینلرزه که عمق آن بین 60 تا 300 کیلومتر است.