شاید، اتفاقا، گویا، ممکن است، توان بود سایر معانی: چه بسا، (کاشانی) گاهست، در حدود، تقریبا، (معمولا p بزرگ) زندگی پس از مرگ، حدس، تخمین، تصور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالقوه سایر معانی: شاید، احتمالا، امکان داشتن، یحتمل، هیچ، بهیچوجه، از روی امکان، اصلا [ریاضیات] شاید
شاید، محتملا سایر معانی: محتملا، شاید