رقابت کردن، هم چشمی کردن، رقیب شدن سایر معانی: برتری جویی کردن، (مهجور) شرط بستن، شرطبندی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسابقهای که برای تعیین رتبۀ سوم میان راهنایافتگان به دیدار پایانی برگزار میشود [ورزش]
واژههای مصوب فرهنگستان
فرایندی که در آن یک نشانی یا یک جدول از نشانیها با ویژگیهای نشانی یک مجموعهداده مرجع مقایسه میشود تا مشخص شود که یک نشانی خاص در دامنه نشانیهای مرتبط با ع ...
واگنی که قلابهای اتصال سر و ته آن همشکل نیست، بلکه یکی متناسب با قلابهای لوکوموتیوی است که پیش از آن قرار دارد و دیگری متناسب با قلابهای واگنی است که پس از آن قرار می ...