دلال ازدواج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقدنامه، قباله
پیوند زناشویی
سال یا سنی که در آن اجازه عروسی شخصداده میشود، سن قانونی برای عروسی
(حقوق) ازدواج عرفی (ازدواج فاقد تشریفات قانونی و رسمی و فقط با توافق طرفین)
عروسی با پست تر از خود، عروسی با غیر هم کفو
ازدواج تکهمسری [علوم سلامت] نوعی زندگی زناشویی که در آن فرد فقط یک همسر اختیار میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
پیشنهاد ازدواج دادن، خواستگاری کردن
ازدواج باز [علوم سلامت] نوعی زندگی زناشویی رسمی یا غیررسمی که در آن دوطرف به یکدیگر اجازه میدهند تا با افراد دیگر رابطۀ جنسی داشته باشند ...
قول یا پیمان عروسی
(حقوق) سن قانونی دختر (که قبل از آن عمل جنسی با او حتی اگر رضایت داده باشد زنای به عنف محسوب می شود)
اتحاد، پیوستگی، معاهده، وصلت، پیمان بین دول سایر معانی: همبستگی، اتفاق، ائتلاف، پیوند، پیمان، اتحادیه، رابطه، نسبت، ارتباط، آوست، آوستگی، کشورها یا گروه های متحد، خویشی، مشابهت، قرابت، بستگی ...