اسیب، معیوب کردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، زیان رساندن، ناقص کردن، بی اندام کردن، ضایع کردن سایر معانی: خدشه دار کردن، منقص کردن، آسیب زدن، گزند زدن، آکمند کردن، لطمه زدن، (نادر) عیب، نقص، (مه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بندر ماردل پلاتا (در آرژانتین)
نوعی ابریشم خام، لک لک افریقایی، ادم سبزه یا گندم گون سایر معانی: (جانورشناسی) ماربو (لک لک افریقایی که نوک بزرگ و سر بی پر دارد به نام: lepttoptilos crumeniferus)، پرهای نرم این پرنده، نخ ا ...
شهر ماراکای بو (بندری در شمال باختری کشور ونزوئلا)
(قدیمی) رجوع شود به: samarkand
شهر ماراکای (در شمال کشور ونزوئلا)
[نساجی] لیف مصنوعی ماراکری ( پلی استر )
(فلز سازی) پولادهای نیکل دار (آلیاژهای نیکل و آهن که بسیار سخت اند و از پولاد مارتنسیت به دست می آیند)
(گیاه شناسی) مارانتا (انواع گیاهان marantaceae از خانواده ی arrowroot به ویژه m. leuconeura kerchoveana)
گیلاس که در لیکور یا مشروب الکلی خوابانده شده است
[سینما] ماراتا [ن .ت . نوعی ماده سخت برای پرده نمایش از پشت ]
mahratta اهل بمبیی