اطوار و اخلاق شخصی، سبک بخصوص نویسنده سایر معانی: (ادبیات و هنر و سخن و رفتار) تصنع، خودنمایی، وانمودگری، (سخن و رفتار) ویژگی، عادت، ادا و اطوار [روانپزشکی] منریسم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تظاهر، تکبر، وانمود، ناز، ظاهر سازی سایر معانی: ریا
ارتباط غیرکلامی، (بیان به وسیله ی حرکات بدن و حالت قیافه) تنگویی
ضعف، نقطه ضعف، صعف اخلاقی، تیغه شمشیر سایر معانی: نقطه ی ضعف (در شخصیت و غیره)، کاستی کوچک، عیب جزئی
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه سایر معانی: روال، (طرز) رفتار، خو، عادت، لحن، هنجار، (جمع) سلوک، ر ...
وضع، سیما، قیافه سایر معانی: منش، طرز رفتار، ریخت، رخساره، ظاهر