[برق و الکترونیک] بخش عملیاتی اصلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخزن اصلی هوا [حملونقل ریلی] مخزن هوایی که در آن هوای فشردهای که هواساز (compressor) تولید کرده است نگهداری میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
رجوع شود به: independent clause
محفظۀ اصلی احتراق [قطعات و اجزای خودرو] بزرگترین حفره از حفرههای سهگانه در برخی از موتورهای دیزلی که بخش اصلی احتراق در آن صورت میگیرد ...
مرحلۀ اصلی [گردشگری و جهانگردی] بخش اصلی و مفصلتر یک وعده غذا که معمولا شامل مقدار قابلملاحظهای گوشت یا ماهی یا پروتئین گیاهی است ...
قطر اصلی [ریاضی] برای ماتریسی مربعی، قطری که از گوشۀ چپ بالایی تا گوشۀ راست پایینی ماتریس امتداد دارد
[ریاضیات] اعتبار اسنادی اصلی
(امریکا - خودمانی) خیابان اصلی شهر
[سینما] چرخ دندانه دار اصلی
تلاش اصلی [علوم نظامی] فعالیتی که فرمانده برای اجرای موفقیتآمیز مأموریت در زمان و مکان خاص مناسب میداند
[زمین شناسی] مسیر بالا رو اصلی جایی که زغال، رگه ای است ورودیهای اصلی با رگه های جبهه کار قایم هستند .
[زمین شناسی] یک تهویه کننده مکانیکی که در سطح نصب می شود ؛ بوسیله خروج و ورود جریان هوا به راهروها و کارگاهها عمل می کند .