هنر، اختراع، استادی، نیرنگ، تصنع، تزویر سایر معانی: تردستی، زبردستی، مهارت، هنرمندی، حیله، مکر، گولزنی، تمهید، ترفند، حقه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشم پوشی، اغماض، اجازه ضمنی سایر معانی: (در مورد چیزهای بد) نادیده انگاری، تجاهل، اغما
اسباب، اختراع، تمهید، تدبیر سایر معانی: طرح ریزی، ساختن، تعبیه، ابداع، ماشین، دستگاه، دست ساخت، هرچیزی که با مهارت و ابتکار درست شده باشد
عیاری، عمل شیطانی، جاخالی، اهمال، تمجمج، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن، گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن سایر معانی: (به سرعت خود را) کنار کشیدن، (با تقلب یا زرنگی) از زی ...
دام، اسباب، نیرنگ، گیر، دریچه، تله، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله، در تله انداختن، بدام انداختن سایر معانی: پهند، پا دام، گل دام، لات ...
رمز، حیله، خدعه، شیادی، بامبول، شعبده بازی، فوت و فن، لم، نیرنگ، حقه، خار کردن، حیله زدن، بامبول زدن، حقه بازی کردن، شوخی کردن سایر معانی: شیطنت، دست انداختن، کلک، شیله، گول زنی، فریب، حقه ب ...