موسیقی یا شعربزمی سایر معانی: (موسیقی) چنگچه ای، وابسته به چنگ دستی، مناسب برای آواز خوانی به همراهی نوای چنگچه، آوازی، غنایی، نغمه سان، آوازین، شعر غنایی (در انگلیسی sonnet و elegy و ode و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتزاعگرایی تغزلی [هنرهای تجسمی] شیوهای وابسته به هیجاننمایی انتزاعی در دو دهۀ 1960 و 1970؛ از ویژگیهای این مکتب شور شاعرانه و بهرهگیری از رنگهای تابناک ا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بشکل غزل
نویسنده ی اشعار غنایی، (نمایش های موزیکال و غیره) نویسنده ی متن آواز، ترانه سرا
اهنگ، تصنیف، ترانه، نغمه، لحن، اهنگ شیرین، صدای موسیقی نوا، خنیا، نواخت سایر معانی: (موسیقی) ملودی (در برابر: هارمونی harmony)، تک نوایی، آواز همراه با تک نوایی [سینما] نوا ...
قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی سایر معانی: (در اصل) شعری که برای آواز خوانی نوشته شده است، شعر غنایی، شعر بزمی، قصیدهode _پسوند: گذر، گذرگاه، مسیر [electrode]، پسوند: همانند، شبیه [nematod ...
نظم، شعر، منظومه، چکامه، چامه سایر معانی: سرواد
غنا، اواز، سرود، تصنیف، شعر، ترانه، سرود روحانی، نغمه، خنیا سایر معانی: آواز، گلبانگ، آواز خوانی، آهنگ، چکامه، نوا، آواز پرنده، آوای پرنده، چامه، صدا
کسی که شعر برای ترانه میسازد [موسیقی]