تابناک، روشن و شفاف سایر معانی: نورانی، درخشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شب تاب، تاژکداران شب تاب دریایی سایر معانی: (به ویژه در مورد ابرهای مرتفع که تا پاسی بعد از غروب نور خورشید را بازتاب می کنند) شب درخش
(عبور دهنده ی اشعه ی ایکس و غیره) پرتو گذران، پرتو رسان
براق، متشعشع، نور افشان، منعکس کننده نور سایر معانی: نورانی، درخشان، خیره کننده
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله سایر معانی: درخشنده، پر سو، (رنگ و صدا) زنده، نورانی، براق، نورتاب، پر جلا، رخشا، رخشنده، سرزنده، پر روح و نشاط، شاد و خرم، س ...
اشکارا، صریحا، واضحا [فوتبال] واضحا –آشکارا
تیره، ابری، پوشیده از ابر، تیره و گرفته، سحابی سایر معانی: (آبگونه) گل آلود، کدر، گرفته، لای دار، مبهم، نامشخص، ابر مانند، (در مورد سنگ مرمر و چوب و غیره) دارای نقش ابر مانند، رگه دار [آب و ...
واضح، شفاف، بلورین، متبلور سایر معانی: بلورسان، بلور مانند، روشن، فرانما، زلال، بلوردار [شیمی] 1- بلورین، بلورسان، بلور مانند 2- روشن، فرانما، شفاف، زلال 3- بلوردار 4-داراى ساختمان بلورى، بل ...
روشن، شفاف سایر معانی: (نازک به طوری که اشیا در آن سوی آن به طور مبهم دیده شوند) فرانما، زلال، فراتاب، مبهم، گنگ، سربسته، نامشخص، تار
(پارچه ی) نازک و فرانما، توری مانند، گارسی، گارمانند، نازک وسورا سورا، لطیف
تنزیب، پارچه بسیار نازک، بند شیطان، لعاب خورشید، لعاب عنکبوت، نازک، لطیف، سبک سایر معانی: هر چیز سبک و فرانما، ظریف (gossamery هم می گویند)، کارتنک، تار عنکبوت، لعاب عنکبوت (تار ظریفی که بر ...
نور افشان سایر معانی: نور افشان