زنبور عسل نر، سخن یکنواخت، طفیلی، وزوز کردن، وزوز، یکنواخت سخن گفتن سایر معانی: مفت خوری کردن، تن پروری کردن، (جانورشناسی) زنبور عسل نر، مورچه ی نر، آدم بیکاره، هواپیمای بی خلبان (که با رادی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اواره، ولگرد سایر معانی: سرگردان